هفته سی و ششم بارداری
شمارش معكوس شروع شده بود. به زمان تولدت نزديك و نزديكتر ميشديم. هم خوشحال بودم و هم يواش يواش استرسم بيشتر ميشد. سه شنبه 21/3/92 رفتيم بيمارستان نجميه. خدا رو شكر همه چيز خوب بود و تو نشون داده بودي خيلي پسر خوبي هستي. دكتر فقط رو تكون خوردنت خيلي تأكيد ميكرد و ازم ميخواست كه حواسم باشه كه اگر خدايي نكرده حركاتت كمتر از قبل شد حتماً برم پيشش. منم هروقت تو حركت ميكردي خيلي خوشحال ميشدم و بهت ميگفتم آفرين پسرم اينجوري خيالم راحته.
نویسنده :
مامانی
13:38